Niaz Nawab and Her Melodies:
Niaz Nawab and her melodies is a short documentary by Ali Azamin made for Zanan TV. Niaz Nawab is a multiinstrumental musician, singer, and song writer from Tehran, Iran, currently living in Paris, France. In this program she speaks in front of Zanan TV camera about her artistic life and ambitions.
نیاز نواب و ملودی هایش:
نیاز نواب، متولد تهران، ساکن فرانسه از هشت سالگی موسیقی را با پیانو آغاز کرده؛ در ده سالگی به هنرستان رفته و هیات ژوری برایش ساز ویولون را انتخاب کرده و دیپلم ویولن گرفته و بعد سهتار و گیتار کارکرده است. از سال ۲۰۰۳ به پاریس آمده و ده سال است که بهعنوان نوازنده پیانو کار میکند و به کودکان پیانو و سولفژ میآموزد و بهعنوان آهنگساز گروه تئاتر برای همراهی با رقص و موزیک فیلم آهنگسازی میکند. او میگوید: نمونه کارهایم را با ویولن و پیانو باکیفیت ابتدایی با واکمن ضبط کردم و به پاریس فرستادم و با اینکه ساز اصلیام ویولون بود، در پیانو قبول شدم. روی اشعار حافظ، شاملو، سپهری کارکرده و برایشان آهنگسازی کرده است. بعد از مدتی تحت تأثیر خانوادهی مادریاش که همگی اهل هنر بودند، میخواسته ویولن سنتی را بیاموزد و نزد داییاش پرویز یاحقی رفته است. پرویز یاحقی (پرویز صدیقی پارسی) که پدربزرگ من استاد حسین یاحقی، دایی او بود، و چون نوازندگی ویولن را از او یاد گرفت، نام هنری یاحقی را برگزید. من از شش سال پیش بهطور جدی روی صحنه کار خواندن و اجرای ساز را آغاز کردم. با کسانی چون حمیدرضا جاودان، منوچهر نامور آزاد، شاهرخ مشکین قلم و علی عظیمی کارکردم. و در حال حاضر با ارکستر آرش فولادوند کار میکنم و برای خانم هشترودی آهنگسازی میکنم که نویسنده ست و اکنون شعر فرانسه میگوید. الان تقریباً ۲۰ قطعه موسیقایی دارم که شامل ۳ پروژه میشود پروژه اول حافظ، پروژه دوم احمد شاملو و پروژه سوم آهنگهای پراکنده که آهنگ «رفت و گذشت» از همین پروژه آخر است. آهنگ «رفت و گذشت» تجربهی زندگی من با یک آدم است که تمام جملات و تمام کلمات این آهنگ تجربهی سه سالی ست که من زندگی کردم و هیچ از آن نفهمیدم. سیستم آهنگسازی من درواقع اینطور است که من در خانه یا خیابان که هستم یک سری ملودی به ذهنم میآید و همان لحظه سعی میکنم با موبایل یا مداد یا به طریقی ثبتش کنم. یا اگر جملهای، کلمهای به ذهنم میآید مینویسم و بعدها شاید پنج سال بعد میبینم آن جمله به این آهنگ میخورد و کار شکل میگیرد. «رفت و گذشت» دقیقاً همینطور بود. روی یک آهنگ افریقایی زمزمه کرده بودم. شاید سال ۲۰۰۰ میلادی ضبط اش کرده بودم و خاک میخورد. زمانی که من در یک زندگی سخت بودم در طی این سه سال باعث شد یک سری جملهها بیاید و احساساتم را بنویسم و بعد دیدم چه جالب! اینها همقافیه است. نمیدانم ده سال دیگر کجا هستم. ممکن است اینجا باشم یا جای دیگری. اما تنها کاری که بلدم این است که موزیک کارکنم، ساز بزنم، بخوانم، حال کنم، زندگی کنم … تنها کاری که بلدم همین است. دلم میخواهد بخوانم و صدایم را همه بشنوند. ایرانی، فرانسوی، افغانی، امریکایی … فرقی ندارد فقط دلم میخواهد وقتی آدمها نشستهاند و غذایی میخورند گپی میزنند این را گوش بدهند و حالش را ببرند. من همین را میخواهم. گزارش شنیدنی و صمیمیای که در فیلم میبینید حاصل گفتوگوی علی عظیمی با نیاز نواب است در برابر دوربین زنان تی وی: